به مناسبت روز جهانی کودک مینویسم که خوراک فکری کودکانمان چقدر مهم است. همانقدر که برایمان مهم است هر روز چه غذایی برای فورندمان میپذیم و به این فکر میکنیم که تحت هر شرایطی این ویتامینها را به بدنش برسانیم. چقدر برایمان مهم است که چه محتوای فکری را به وجودش وارد و تزریق میکنیم؟ متاسفانه ادبیات تولید شده برای کودک در ایران، با اینکه پیشرفتهای زیادی نسیت به گذشته داشته، هنوز بسیار ضعیف است. جملهها و شعرهای جنسیتزده، ضدزن، سرشار از کلمات ناشایست و بیمعنا برای کودک، نه تنها کتابهای متعددی را پر کرده، بلکه به ترانههای کودک هم سرریز شده است. چرا؟ چند تا از دلایلش ذهنهای بسته، عدم همکاری، کارشناس نبودن تولیدکننده و عدم توجه به محتوا و نداشتن اطلاعات کافی دربارهی روان شناسی و تربيت کودک است.
برخی از داستانهای قدیمی میتوانند بازنویسی شوند، یا ما میتوانیم هنگام تعریف کردن آنها برای کودکان، با کودک گفتگو کنیم و جنبههایی که برای زندگی امروزهمان به آن نیاز داریم، به آن شاره کنیم. مثلا پیرزن قصهی مهمانهای ناخوانده، نمونهای کامل از فردی است که نه گفتن را بلد نیست و نمیتواند جراتمندانه نه بگوید، بنابراین علیرغم اینکه خانهاش جا ندارد، همه را به خانهاش راه میدهد. خب این قضه بخش مثبت هم بارد و آن مهماننوازی است که میتوان آن را موقع داستن برا کودک توضيح داد و این موارد را هم از تفکیک کرد نون مهماننوازی هم حد و مرز و حریمی دارد.
در ادامهی به چند نمونه از متون خیلی بد ولی معروف ادبيات کودکان اشاره میکنم. تو خود حديث مفصل بخوان از این مجمل:
چون ممكن است این روزها درگیر آموزش کودکان پیشدبستانی و دبستانی باشید، یکی از بدترین نمونهها در این زمینه را معرفی میکنم که کتاب فارسیآموز ادبی است که خیلی هم معرف است. تقریبا هر دو صفحهی این کتاب، كلمات منفىای دارد که کودک تازهزبانآموز ملزم به شناخت آنها نیست. ضمن اینکه شخصت این كتاب یک موجود بدبخت و بیچاره و آواره است که کودک کل زندگی بزرگسالیاش را فرصت دارد تا با همچنین موجودی آشنا شود و ازومی به مواجهی انقدر زود با همچین شخصیتی را ندارد. برای مطالعه بيشتر در این مورد، به مقالهی «آ مثل آواره، ب مثل بد» مراجعه کنید.
در آلبوم موسیقی کودک «این گوشه تا اون گوشه» لیلا حکیمالهی، که به کودکان تنبک آموزش میدهد، این متن را میشنویم: «یه گربهی چلاق و بیدلودماغ / دو سه روزه پیدا شده اونور باغ / مثه پیر است با اینکه هست خیلی جوون / یه پاش کوتاس، یه پاش بلند، چه نامیزون / لنگ میزنه، لنگ میزنه، زار و نالون». جالب این است که در آن نوشته شده: ترانهی شاد كودكانه!!! پس در این جامعهی زیبا و گلوبلبل، شلیدن که اینجا از کلمهی چلاق به جای آن استفاده شده و معمولا از آن به عنوان فحش استفاده میشود، خیلی شاد است و خوب است که آدم شل باشد چون خیلی شاد است!!! اصلا چرا باید یک کودک این کلمات را در سن کم و به عنوان شادی و آموزش یاد بگیرد؟ آیا نویسندهی این متن، برای متوازن بودن شعر، نمیتوانست از کلمات دیگری استفاده کند؟
میمینی یکی از مجموعهای خیلی بد است که بر اساس رفتارگرایی و تنبه نوشته شده و جزو متون خیلی بد، ضعیف و متاسفانه معروف است که شعرهایشریتمیک تستند، فروش زیادی هم دارد.
این نوع ادبيات نشاندهندهی فکرهای سطحی است. وقتی اولین چیزی که به فکرتان میآید را روی کاغذ مینویسید، بدون این که بررسیای دربارهی آن انجام دهید، بدون آن که با کارشناسان تربیتی مشورت کنید، نتیجهاش میشود ادبیات سخیف. ادبیات سخیف وجود دارد، درست مانند غداهای ناسالم و مضر، این ما هستیم که انتخاب میکنیم این خوراک را وارد مغز کودکان کنیم یا نه. وقتی مغز مسموم شود، روی رفتارها تاثیر میگذارد، رفتارهای ناسام، روابط ناسالم را شکل میدهند و روابط ناسالم، باعث بیماریهای روانتنی میشوند.
نویسنده: مرسده عامری
0 Comments