هوماسکولینگ به آموزش در خانه و مکانهای دیگری غیر از مدرسه گفته میشه. هوماسکولینگ از قرن ۱۹ و ۲۰ شروع شده و تنها متعلق به خانوادههای متمول بوده. افرادی مانند موتزارت و گوته نیز از هوماسکول بهره بردن. در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، دوباره هوماسکولینگ شکل گرفت. والدین در همه جای دنیا دلایل متعدد و متفاوتی برای هوماسکول کردن بچهها دارند. ورزشکاران، بازیگران، افرادی که بیماریهای طولانی یا خاص دارند، کسانی که مایل نیستند فرزندشان آموزشهای مذهبی یا جنسی ببیند، افرادی که دسترسی به مدارس خوب ندارند، افرادی که زیاد سفر میکنند یا سبک زندگی خاصی دارند، همه از هوماسکول استفاده میکنند.
هوماسکولینگ در آمریکا و انگلیس خیلی شایع است و در کشورهای اروپایی هم رواج داره اما در بعضی کشورها ممنوع است. با اینکه هوماسکولینگ در آلمان ممنوع است، بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ کودک در آلمان از این روش برای آموختن استفاده میکنند. این پدیده در اتریش ممنوع نیست اما سختگیریهایی درباره آن صورت میگیرد. در این کشور بیش از ۲۰۰۰ کودک در حال حاضر در خانه آموزش میبینند. در ایران نیز بیش از ۲۰۰۰ کودک در حال حاضر در خانه آموزش میبینند.
هوماسکولینگ با آناسکولینگ یا یادگیری آزادانه و رها کمی متفاوت است. در هوماسکولینگ ممکن است برخی از خانوادهها از رویکردهای آموزشی مترقی استفاده نکنند و صرفا فرزندانشان را با روشی مشابه روش مدرسه اما در خانه آموزش دهند و چه بسا که از رویکرد رفتارگرا نیز استفاده کنند. اما در روش آناسکولینگ، کودکان آزاد و رها و بر اساس علاقهشان میآموزند و بیشتر وقت خود را هم در بیرون از خانه سپری میکنند. هر چند که یادگیری در هوماسکولینگ نیز تنها در بستر خانه اتفاق نمیافتد، بلکه در فضاهایی به غیر از مدرسه، بستر زندگی و نیز به صورت آنلاین یادگیری اتفاق میافتند.
آناسکولینگ واژهای است که جان هولت برای اولین بار آن را مطرح کرد. او منتقد آموزش رسمی، خصوصا نظام آموزشی آمریکا بود و معتقد بود مدرسه، کنجکاوی طبیعی، اطمینان، انرژی و ابتکار را از دانش آموزان میگیرد. او همچنین کتابی دارد به نام «مدرسه برای کودکان بد است.»
یکی از دلایل مهم آموزش کودکان در خانه، دادن حق انتخاب به کودکان است. ما نباید آنها را مجبور به مدرسه رفتن کنیم یا آنها را مجبور کنیم که چیزهایی را که دوست ندارند و برایشان مفید نیست را بیاموزند.
دلایل دیگر مدرسه نفرستادن کودکان، فناتیک مذهبی در مدارس، سوءاستفادههای جنسی و روانی، نظام رفتارگرای خشک و رسمی، آموزش یکسان برای همه با وجود نیازها و توانائیهای متفاوت و انتقال دانشقطرهای به دلیل وجود تعداد زیاد دانشآموز در یک کلاس است.
آن چه بسیار مهم است رویکرد مناسب و پرورش کودکان است. نه تعداد صفحات دانشی که به آنها در مدرسه منتقل میشود.
مناسبترین زمان برای شروع: دوران ابتدایی است، پیش از این که کنجاوی، انگیزه و علاقه کودک از بین برود.
0 Comments