«پشت و رو» انیمیشن جدید پیکسار، قصهای بیزمان و متاثر کننده دارد که در همه دورانها میشود آن را به تماشا نشست. این فیلم با خلاقیت بالا و قصهگویی خوب به احساسات و اتفاقات درونی مغز انسان میپردازد. منتقدان آن را بهترین فیلم پیکسار بعد از «داستان اسباب بازی» نامیدهاند.
شخصیتپردازی برای احساسات، به نظر بسیار هیجانانگیز و تا حدی سخت میآید. موفقیت فیلم اما در همین جاست؛ ما میتوانیم این احساسات را به عنوان شخصیتی جداگانه و یک کاراکتر در فیلم بپذیریم، او را بنامیم و با او ارتباط برقرار کنیم. شادی، غم، ترس، نفرت (انزجار) و خشم احساساتی هستند که در این فیلم نقشِ اصلی را در مغز انسان بازی میکنند. تلاش شادی در این فیلم ستودنی ست. گویی اوست که همیشه انسان را نجات میدهد، دوباره به زندگی برمیگرداند و امید را در دل او روشن میکند. تلاش شادی آنقدر بینظیر است که اشک را به چشم مخاطب میآورد. شادی تلاش میکند و موفق میشود.
خلاقیت در این داستان نقش بهسزایی دارد. راهروهای پیچ در پیچ برای ترسیم ناخودآگاه، ترسیم جزیرههایی برای معرفی قسمتهای اصلی شخصیت و به شکل گوی درآوردنِ خاطرات، بسیار خاص و فکر شده است.
نکته خوب دیگری که در این فیلم وجود دارد این است که هیچ احساسی بد نیست، همه هستند. دور هم و با هم تصمیم میگیرند. گاهی نزاع میکنند و آشفتگی ایجاد میکنند اما همه حضور دارند. چیزی که شاید عجیب بهنظر برسد این است که حتا احساس غم نه تنها بد و منفی نیست، بلکه حتا در جایی کمک هم میکند. یکی از نکات جالبی که فیلم به آن پرداخته است، شکلگیری و عملکرد خاطراتِ اصلی و مرکزی تشکیل دهنده شخصیت فردی، مثل مرکز (جزیره) خانواده، مرکز (جزیره) دوستی، مرکز (جزیره) صداقت، مرکز (جزیره) بامزگی و تفریحات است.
با دیدن پیشپرده (تریلر) فیلم اما انتظار متفاوتتری از آن میرود. بهنظر میرسد بیشتر به نحوه شکلگیری احساسات و نحوه برخورد با آنها پرداخته میشود. بخش طولانیای از فیلم مخاطب را در پیچ و خم ناخودآگاه رایلی فرو میبرد، زمان کوتاه میشود و وقت بیشتری برای نحوه شکلگیری احساسات باقی نمیماند. فیلم در مجموع تاثیرگذار و خوب است و میل به دوباره دیدن آن را تقویت میکند.
نکات آموزشی فیلم:
همه ما دارای احساسات متفاوتی هستیم که منحصر به فرد و شبیه خود ما هستند.
گاهی این احساسات با هم قاطی، درگیر یا جابهجا میشوند و این برای هر کسی ممکن است پیش بیاید. این کاملا طبیعی است که در ابتدای نوجوانی این تغییرات و به هم ریختگیها بیشتر است.
هیچ احساسی بد و منفی نیست و برای هر حسی دلیلی هست.
هر کسی دچار بحران عاطفی و اشتباه میشود اما روزهای خوب در راهند.
شادی، امید را در دل زنده میکند.
برای ارتباط موثر نیاز به درک متقابل و همدلی است و این چیزی است که انسانها را به هم نزدیکتر میکند.
احساسات انسان در هر سنی با توجه به نیازهای آن سن تغییر میکند و این اصلا چیز بدی نیست.
اما مخاطبان واقعی داستان چه کسانی هستند؟
به غیر از رنگ و نور و حرکت و موسیقی که هر سنی را مخاطب قرار میدهد، چه کسانی پیام فیلم را درک میکنند؟
از آنجایی که کودکان با حافظه کوتاهمدت به دنیا میآیند و بین سه تا چهارسالگی حافظه طولانی مدت در آنها کامل میشود، پس هنوز ارتباطی با این حافظه ندارند. توضیح کامل آناتومی بدن انسان و اینکه هر ارگان چطور کار میکند و کارکرد مغز و حافظه به چه صورت است هم از کلاس دوم، سوم ابتدایی شروع میشود. آشنایی با مفوم ناخودآگاه هم معمولا در سنین پایین اتفاق نمیافتد.
کودکان شاید تا سال اولِ دبستان هنوز با دوستان خیالی خود در ارتباط باشند و تصور این که این دوست خیالی روزی ناپدید میشود و از بین میرود یا به عبارتی میمیرد شاید برای آنها بسیار مشکل یا حتا پر از غم و غصه باشد. شاید برای مخاطبی که میداند خاطرات انسان در مغز طبقهبندی میشوند و گاهی به حافظه طولانی مدت سپرده یا حتا گاهی پاک میشوند. این انیمیشن گویی برای نوجوانان ساخته شده و به نظر میرسد درک پیام این فیلم برای کودکان زیر ۱۰سال مشکل باشد.
دیدن این فیلم اما میتواند به والدین کمک کند تصویری فانتزی از فضای احساسات، افکار و رویاهای فرزاندانشان بیابند. در ضمن برایشان یادآوری شود که هر اتفاق به ظاهر کوچک میتواند تغییر بسیار بزرگی در رفتار و احساسات کودک ایجاد کند. این تغییرات میتوانند به صورت موقت یا دایمی احساسات و عواطف پایه تشکیل دهنده شخصیت کودک را لرزان کنند.
احساسات، چیزی که شاید خیلی از ما در مورد چگونگی شکل گرفتن آنها اطلاعات کمی داریم. شاید به راحتی بتوانیم این احساسات را نام ببریم اما گاهی از بیان آنها عاجزیم. مثلا حالمان خوب نیست اما نمیدانیم دقیقا چرا. آیا عصبانی هستیم؟ دلهره داریم؟ نگرانیم؟ وحشت زدهایم؟ غصه داریم؟ خیلی از ما گاهی نمیدانیم به چه دلیل یک احساس را داریم و باید با آن چه کنیم. ندانستن ما نه تنها روی زندگی خودمان، بلکه روی زندگی کودکانمان هم تاثیر میگذارد.
شاید عجز ما به این دلیل باشد که کمتر از خود پرسیدهایم الان چه میخواهم؟ نیاز واقعی من چیست؟
سخت بودن تشخیص اینکه در لحظه چه احساسی داریم و چطور میتوانیم به خودمان کمک کنیم یا از کسی کمک بخواهیم، دلایل متعددی دارد. یکی از دلایل آن عدم آموزش است و دلیل مهم دیگری که میتوان به آن اشاره کرد تاثیر فرهنگی است.
مثلا وقتی به ما گفته شده: عصبانی نباش، فریاد نکش، غصه نخور، مهم نیست، ما آموزش ندیدهایم که چه کنیم. به ما گفته شده که چه نکنیم. در جامعه ما، به خصوص اگر مونث بودهایم، به ما گفته شده که موقر و متین باشیم، صدایمان را بلند نکنیم و سعی کنیم با هر اجحاف و تعرضی کنار بیاییم، بسازیم و لب به شکوه نگشاییم. مردان راحتتر از زنان فریاد میزنند بدون اینکه صفتهایی مثل هوچی، پاچه ورمالیده، سلیطه یا گیسبریده به آنها نسبت داده شود. در جامعه ما زنان به دلیل ترس از قضاوت دیگران، فرصت کمتری برای نشان دادن خشم یا حتی عشق خود داشتهاند.
اما اگر از ما پرسیده شده بود: عصبانی هستی؟ چه چیزی تو را عصبانی کرده؟ چه نیازی داری؟ آیا چیزی را از دست دادهای؟ چه چیزی را میخواهی به دست بیاوری؟ ما میتوانستیم مرحله به مرحله نیازها و خواستههای خود را بیان کنیم و در مورد آن فکر کنیم و با کمک فرد بزرگسال یا حامی، راهحلی برای آن پیدا کنیم.
شاید این فیلم تلنگر خوبی باشد که عمیقتر به شکل گرفتن احساساتمان فکر کنیم. نحوه رفتار با احساسات، یکی از مهمترین مهارتهای زندگی و چیزی است که هر کسی به نوعی با آن درگیر بوده و هست. آموزش، تحقیقات و مطالعه به ما کمک میکند حال بهتری داشته باشیم. تلاش کنیم با کمک گرفتن از این روشها با احساساتمان ارتباط بهتری برقرار کنیم و به خودمان، کودکانمان و نسل آینده کمک کنیم.
0 Comments