فارسیآموز ادبی کتابی است از نشر چیستا با کیفیت چاپ و صحافی خوب، گرافیک و تصویرسازیهای زیبا، رنگهای شاد و متن خوانا. ظاهرا تلاش خوبی است برای نوآوری در زمینه آموزش فارسی به نوآموزان.
کتاب برگزیده چهارمین جشنواره کتابهای آموزشی رشد است. کتاب را چند سالی است که خریدهام. وقتی آنرا در شهر کتاب دیدم، با هیجان زیاد به سراغش رفتم و خوشحال از اینکه بلاخره کتابی تر و تمیز و زیبا با داستانهای جدید برای آموزش زبان فارسی به کودکان وجود دارد، خریدمش. آنقدر از این پدیده خوشحال بودم که حتا به فکرم هم نرسید ممکن است متن کتاب، متن خوب و جالبی نباشد یا از نظر روانشناسی و آموزشی مشکل داشته باشد.
بارها به سراغ کتاب رفتم تا از آن برای آموزش استفاده کنم، اما هربار چیزی در متن برایم آزاردهنده بود.
نویسنده، محمدهادی محمدی، معتقد است که کتاب میکوشد با روش کودک محور، فارسی را به نوآموزان آموزش دهد. او همچنین معتقد است که درسهای کتابهای فارسی دبستان که به یاد ما نماندهاند، انگیزش عاطفی لازم را در ما پدید نیاوردهاند تا ما آنها را به خاطر بسپاریم. نویسنده معتقد است که متنهای قدیمی کتابهای فارسی از دوران اسب، داس و آش سخن میگویند در حالیکه زمانه دگر شده و باید متنهایی دیگر و نو، جای این متنهای کهنه را پرکنند.
نویسنده، موجودی را به نام نخودی خلق کرده است و تلاش میکند به وسیله او و داستانهایش که بعضا بیسر و ته و بیمعنی هستند، فارسی را به کودکان نوآموز آموزش دهد. به نظر می رسد که داستانها برای مخاطبی که خارج از ایران زندگی میکند حتا دارای مفهوم کمتری است و حس همزادپنداری کمتری را در کودک میانگیزد.
اما نخودی کتاب، او یک موجود بدبخت، بیچاره، آواره، بیخانه و ترسو است. چتر ندارد، دوچرخه ندارد، قایق ندارد، اد ندارد, ابرو ندارد، نان ندارد و گرسنه است، گریه میکند، بدجنس میشود، لجباز میشود، بینظم میشود، تخم گنجشک را میدزدد و به او بیادب میگوید! با گربه میجنگد اگر چه با او دوست است! کمی گیج و دمدمیمزاج است و حرفهایی که بیان کرده را را فوری پس میگیرد. تا چیزی خوشحالش میکند، فورا آن را از دست میدهد و به آرزوهایش نمیرسد. دلش میخواهد چاق شود ولی نمیشود. شکمش باد میکند و یکبار نزدیک است که بترکد. برای پیدا کردن کاسه و بشقاب این در و آن در میزند. دیگران او را خیلی دوست ندارند، بعضیها هم که او را دوست دارند به خاطر چیزی دوستش دارند، محبتشان بیقید و شرط نیست، مثل جوجهها که او را بهخاطر دانهآوردن دوست دارند.
اردک به او میگوید: نخودی تو چیزی نداری که ما با تو بازی کنیم! بلبل به او متلک میگوید. بعضیها میخواهند او را بخورند، بعضیها میخواهند به او نوک بزنند.
او سعی میکند به آدم و گرگ کلک بزند و دست آدم را گاز میگیرد. او یکبار به نجار میگوید که مواظب باشد او را ارّه نکند! (تصور این صحنه که موجودی که بچهها در کتاب با او خو گرفتهاند، ممکن است ارّه شود، خیلی حس خوبی را در آدم ایجاد نمیکند!)
مخاطب این کتاب قاعدتا یک کودک ۶-٧ ساله فارسیزبان است که داخل یا خارج از ایران زندگی میکند. نمیدانم چه نیازی برای کودک به این سن برای یاد گرفتن تعداد زیادی لغات با بار معنایی منفی در اولین صفحات آموزش فارسی هست؟
چیزی که ذهن مرا به خود مشغول میکند این است که چرا کتابهایی از ایندست که برای آموزش هستند باید یا بیمحتوا باشند یا نازیبا؟ چرا نمیشود کتابی پیدا کرد که هم با کیفیت باشد، و هم آموزشی و پرمحتوا؟!
درست است که این کتاب از خیلی از کتابهای هم سطح خود در آموزش و پرورش باکیفیتت، زیباتر و خلاقتراست اما چرا نخودی نمیتواند موجودی دوستداشتنی و مهربان باشد و خانه داشته باشد و آوره نباشد؟ چتر داشته باشد، سواد داشته باشد و سوادش را به بقیه بچهها آموزش دهد؟
چرا کلمه”بد” دقیقا سومین صفحه کتاب است و در صفحه ششم کتاب نخودی گریه میکند و خوراکش نان و آب است؟ چرا در صفحه هفتم خانه ندارد و در صفحه هشتم چتر ندارد؟ چرا در آخرِ کتاب، نخودی کثیف است و مثل سوسک سیاه شده است و همچون ماشین کار میکند؟ ثریا که دوستش است به او میگوید: تو از سوسک کثیفتری!
انگار در این کتاب هیچکس با کسی دیگر دوست نیست، حتا باغبان هم سر الاغ داد میکشد که چرا عرعر میکنی!
هر چندبار که کتاب را مطالعه میکنم، علت این که چرا همه چیز آنقدر غصهدار است و نخودی آنقدر بیهمهچیز و بدبخت است را پیدا نمیکنم! به این فکر میکنم که من وقتی در دوران جنگ، کلاس اول دبستان را گذراندم، در صفحه نهم کتابم کلمه آواره را یاد نگرفتم.
به نظر من، انگیزش عاطفی لازم که نویسنده از آن سخن میگوید در این کتاب دیده نمیشود؛ چیزی که در این کتاب دیده میشود رگههایی از فقر، بدبختی و غم است.
0 Comments